صفر، الف...



غریبِ پای به گل مانده برگ و بار تو کو؟
دلِ من ای دلِ پژمرده! نوبهارِ تو کو؟

بهار نقش و نگار زمانه را نو کرد
کجاست نقش تو ای ساده دل؟ نگار تو کو؟

اگر نه در تپش زمهریر دی مانده ست
بگو به من دل گرم امیدوار تو کو؟

به انتظار نشستی و روزگار گذشت
ز روزگارِ به جا مانده انتظار تو کو؟

غریب عرصه ی بیچارگی نشان تو چیست؟
شهید جبهه ی آوارگی مزار تو کو؟

ز یاد تا نروی ای غبار سرگردان
بر این کتیبه ی بیهوده یادگار تو کو؟

 

رضا طهماسبی



گیسو به گل آراسته ای، لب به تبسم

خاموشی و در خامشی ات صوت و سخن گم


می خوانی ام اما نه بدان سان که خلایق

می بینمت اما نه بدانگونه که مردم


از جسم رها نیستی اما ز لطافت

افزون تر از آنی که درآیی به تجسم


دور از منی آنگونه که عقل از دل و با من

اندوه تو نزدیک تر از لب به تکلم


لب باز مکن تا که ندانند خلایق

آن میوه ی ممنوعه نه سیب است نه گندم


خاموشی ات اینگونه که دریای معانیست

بر خاکِ  تکلّم چه نیازی به تیمم


رضا طهماسبی


نایی نداشتیم که فریاد سر دهد

بادی نکاشتیم که طوفان ثمر دهد

کو شوق صبح کو سر پرواز تا مگر
ما را ز بام این شبِ بیهوده پر دهد

از خاکِ "هیچ" دانه چه جز "پوچ" سر زند
بذرِ "مگر" ثمر چه به غیر از "اگر" دهد؟

دستی کجاست تا ز محبّان رنج خویش
حُبّ وطن بگیرد و پای سفر دهد

دردا کجاست مرگ که ما را در این خمار
جامی ز باده ای که ندانیم در دهد


در دامنِ که افکندش این درخت خشک
گیرم دوباره بر دهد و شعر تر دهد

رضاطهماسبی

گیسو به گل آراسته ای، لب به تبسم

خاموشی و در خامشی ات صوت و سخن گم


می خوانی ام اما نه بدان سان که خلایق

می بینمت اما نه بدانگونه که مردم


از جسم رها نیستی اما ز لطافت

افزون تر از آنی که درآیی به تجسم


دور از منی آنگونه که عقل از دل و با من

اندوه تو نزدیک تر از لب به تکلم


لب باز مکن تا که ندانند خلایق

آن میوه ی ممنوعه نه سیب است نه گندم


خاموشی ات اینگونه که دریای معانیست

بر خاکِ  تکلّم چه نیازی به تیمم


رضا طهماسبی


.

به زودی کتاب دوم من با عنوان

از این بَهرَجِ ناروا »

در همین صفحه به صورت فایل PDF و EBOOK

برای دانلود مخاطبان عزیز

قرار داده خواهد شد.

.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها